پایین که پریدم
من بودم و همسرم که هنوز از من سیب می‌خواست
سیب سیب سیب
سیب نطفه‌های پس از این
یادم نیست
از کشتی تا کوه طوفان بود
انسان بود و حیوان بود
جفت جفت
جفت جفت
یادم نیست
سوار قالیچه بودم یا باد؟
تخت داشتم یا رخت‌هایم مرا می‌بردند؟
انگشترم به دست خودم بود یا نبود؟
یادم نیست
تعبیر خواب من
فرزند بود یا گوسفند؟
جمرات بود یا عرفات؟
یادم نیست
دریا بود یا درخت؟
تکلم من تبسم او بود یا تبسم من تکلم او؟
ماری می‌رفت یا گوساله‌ای آواز پر جبرئیل داشت؟
یادم نیست
آن مرده‌های زنده
آن سبدها که پر از ماهی و نان می‌شد
آن زن که پاهای مرا شست با گیسوان بافته‌اش
یادم نیست
خواندم
ماه از نوک انگشت من شکست
می‌دید که می‌رفتم بالا بالا بالا یا نمی‌دید؟
دستم به دست‌های خدا می‌رسید یا نمی‌رسید؟
یادم نیست
اما یادم است
شکلات بود
نور بود و توپ کوچک من بود
ترقه بود
دوستانم در باران می‌آمدند
و پدر در باران دور و دورتر می‌شد.
:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1