نوشته شده توسط : محمد اربابی


بچه ها بازی جنگ خان ها

این یک بازی تحت وب است و شما نیاز به دانلود هیچ چیز دیگری ندارید!

ثبت نام تنها 2 دقیقه زمان خواهد برد و شما فوراً می توانید بازی را شروع کنید

 

 

كلیك كنید

كلیك كنید

:: برچسب‌ها: آموزش شعبده بازی , شعبده بازی حرفه ای , کریس آنجل , فیلم شعبده بازی ,
:: بازدید از این مطلب : 234

|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

مدیر سایت تصمیم گرفته تمام پول های که از تبلیغات بنری که شما دوستان عزیز بر روی آن ها کلیک می کنید هر ماه

به کمیته امداد امام خمینی هدیه دهد پس شما بازدید کننده محترم در این امر خدا پسندانه شرکت کن و فقط با یک

کلیک بر روی هر بنر می توانی کمک خودت را اهدا کنی  (یک کلیک زمان زیادی نمیبرد) با تشکر

كلیك كنید

:: برچسب‌ها: دانلود ایرانی خنده دار دانلود فیلم و کلیپ خنده دار فیلم خنده دار ایرانی در مدرسه کلیپ خنده دار ایرانی کلیپ مدرسه ایرانی کلیپ و فیلم ایرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 221

|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

هرچه سعی کردم در مورد قطبی مطلب جدیدی ننویسم نشد. چون حرفهام رو در مورد قطبی در چند پست قبلی مطرح کرده بودم.این پست خیلی اتفاقی نوشته شد به دور از هیچ حمایت مالی از قطبی (!) یا از شخصی که قطبی رو دوست داره.حرفی است عامیانه برای مردی که رفت و شاید روزی برگردد و مخالفت ها مجددا" شروع شود.

قطبی دو رو و ریا کار است چون وقتی بازیکنی جلوی چشم میلیون ها بیننده ی تلویزیونی به نشانه ی اعتراض به رختکن رفت، به مانند سایر مربیان ایرانی حقش رو با کلماتی ظریف (!) و فن های جودو کف دستش نگذاشت.

قطبی تو اشتباه کردی که بخاطر منافع تیم ملی به خبرنگاران حقیقت رو نگفتی تا جو تیمی بهم نریزه.قطبی نباید برمیگشتی و نباید لبخندهایت رو به ما تحمیل میکردی، نباید امید و روحیه ی از دست رفته رو به ما برمیگردوندی، چرا کاری کردی که بعد از مدتها مردم احساس کنند تیم ملی هم وجود داره؟ آخه بی وجدان ما به استادیم خالی از تماشاگر آزادی و بی میلی مردم عادت کرده بودیم. عادت کرده بودیم که فیلم های شبکه ی فارسی وان و من و تو و بفرمایید شام رو تماشا کنیم تا اینکه بشینیم مثل کشورهای جهان سومی (!) 90 دقیقه مثل الاف ها یک فوتبال بی ارزش رو تماشا کنیم!

آخه نمیگی ملت شک میکردند با این سازمان تربیت بدنی حرفه ای و رییس فدراسیون خنده ای که داریم که حتی اختیار برداشتن یک لیوان از روی میز رو هم نداره اول شدن شبهه برانگیز میشد؟

نمیگی وقتی از رقیب نپالی در مجمع انتخاباتی کنفدراسیون آسیا شکست میخوریم و به صورت کاملا حرفه ای خودمون رو حذف میکنیم،اول شدن در این فدراسیونی که صاحب نداره خنده داره؟

بعد مثل سعید علی حسینی ( وزنه بردار محروم شده از تیم ملی ) باید برای قهرمانی هایت جواب پس بدی.

چرا 3 دوره در جام جهانی به عنوان آنالیزور و کمک مربی سوم یا چهارم گاس هیدینگ که معروف به شطرنج باز حرفه ای است شرکت و فعالیت کردی؟ چرا مدرک مهندسی رو از بهترین دانشگاه کشور جهانخوار دریافت کردی؟ چرا زبان انگلیسی ات اینقدر فول بود؟ ما عادت داشتیم که همیشه تیم ملی با لشکری از اقوام و فامیل ها به عنوان مترجم و پول بیت المال به کشورهای خارجی سفر کنن.

چرا سنت شکنی کردی آخه؟مگه یادت نمیاد که این نیمکت تیم ملی چقدر مربیان بزرگی رو تجربه کرده که تو از همه کوچکترینی؟ یادت نمیاد که در زمان جهاد سازندگی برانکو، در 5 سال فعالیتش فقط و فقط از 23 بازیکن استفاده میکرد که الان ستاره های تیممون رو باید با تلسکوپ برقی جست و جو کنیم؟ مگه نمیدوستی که در تمام ادوار گذشته بدون دردسر در آسیا اول میشدیم و با انداختن فرش قرمز از بازیکنان استقبال میشد؟

اینقدر محبوب شده بودی که دو جبهه ی چپ و راست به وجود اومده بود برای انالیز حرکاتت و چینش تاکتیکت و کوچکترین حرکت اشتباهت.

ای کاش تیمت هم در این بازی ها زیبا بازی میکرد. ای کاش محمد نوری و خسرو حیدری و محمد غلامی رو در بازی آخر از ابتدا به میدان میفرستادی.

ای کاش نکونام و شجاعی که علنا" مخالفتشون رو با حضور تو به عنوان سرمربی اعلام کرده بودند دعوت نمیکردی تا بخاطر خصومتشان تو رو زمین نزنن. نمیتونم باور کنم که اکثر پاس های هافبک فیکس اوساسونا به صورت کاملا اتفاقی به حریفان تقدیم میشد و شجاعی هم ماشین های خبرنگاران بیرون استادیوم رو هدف گرفته بود!

حتی با رفتنت هم سبب خیر شدی و مخالفانت رو مجددا" شاد کردی.

ای کاش همیشه میزبان بودی تا به میهمانی بروی که در آن اخم کنی و نشون بدی که جایت اونجا نیست. این رو هم ما فاکتور گرفتیم.

به هر حال قطبی هم رفت تا در ژاپن به مربیگری بپردازه و ما همچنان اندر خم یک کوچه ایم تا بین اسکولاری و مورینیو و گواردیولا یکی رو انتخاب کنیم .

با جمله ی " زنده باد مخالف من " خاتمه میدم به این پستی که با اندوه نوشته شد.

 

 

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 204

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

سوت پایان بازی به صدا در آمد.اعصاب هواداران پرسپولیس همانند کوه آتشفشان فوران میکند ولی سکوها همچنان آرام است که در چند جبهه میتوان این عامل فرخنده و عجیب را حداقل در ایران بررسی کرد.

یکی مسائل و حمایتهای مالی است که همانند هدفمند سازی یارانه ها (!) به خوبی سازماندهی شده است و دیگری بالا رفتن درک تماشاگران است که مورد اول بسیار به منطق نزدیکتر است.

به هرحال، فصل پیش و پس از نتیجه های نسبتا" ضعیفی که زلاتکو کرانچار که معمولا یک بازی در میان همراه با برد ، مساوی و باخت بود ، حاج حبیب کاشانی برای فرار از انتقاداتی که به سمتش شده بود و برای تحکیم یکی از پست های (!) مدیریتی اش علی دایی را به عنوان سرمربی تیم بزرگ پرسپولیس منصوب کرد که دایی هم در اولین گام توانست تیم را قهرمان جام حذفی کند تا مقداری از محبوبی از دست رفته اش رو پس بگیرد.اما فصل جدید برای دایی حکم مرگ و زندگی را داشت چون در صورت عدم نتیجه گیری تیم و سقوط دایی، احتمالا ایشان تا مدتها نباید رنگ مربی گری در تیمهای بزرگ را میدید البته اینجا ایران است و قوانین مورفی خیلی نقش دارد!

در همین راستا اما، اشتباهات دایی از همان ابتدا شروع شد. در زمان نقل و انتقالات،شهریار سفر خارج رو به بست تیم ترجیح داد تا خواسته های هواداران در این مرحله عملی نشود.

دایی تنها 3 خرید خوب داشت ولی سایر بازیکنان کاملا متوسط بودند که این دقیقا خواسته ی شخص علی دایی بود تا با این کار بتواند اندوخته ی اندکش از مربی گری را در اختیار این بازیکنان متوسط قرار دهد.پر واضح است که دایی با حضور بازیکنان بزرگ ایرانی در تیم مخالف باشد چرا که چیزی در چنته ندارد تا به آنها یاد دهد.

در این فصل دایی تمام رکوردهای معکوس (!) را شکست.سنگین ترین شکست پرسپولیس در تاریخ لیگ برتر و 3 شکست پیاپی و همچنین از آخرین شاهکارهای دایی اخراج شیث رضایی است که حتی بر فرض محال قبول کنیم که شیث مقصر باخت در دربی بود هم نباید بازیکن رو از تیم اخراج کرد که ثمره اش رو هم دیدیم که 8 گل خورده در 3 بازی پاسخی به حرکات مضحک دایی بود بطوری که دروازه ی پرسپولیس این روزها چیزی از تونل رسالت کم ندارد. همین کوتاه آمدن دایی در قبال شیث و برگرداندن ایشان به تمرینات اصلی تیم، قبول اشتباهات خود دایی است.

تنها حرکت مثبتی که دایی انجام داد و واقعا قابل دفاع است، کوتاه نیامدن عقیده اش در مقابل مواضع کریم باقری است. باید متاسف بود برای گلزنترین هافبک جهان که حتی در آخرین سال بازیگری اش هم به بلوغ حرفه ای گری نرسیده که حق همیشه در ارنج کردن تیم با مربی است. کریم باقری 37 ساله که صادر نشدن چک و مطالباتش رابطه ی مستقیمی با پاره شدن رباط صلیبی اش دارد انتظار داشت که در تمام بازی ها فیکس حضور داشته باشد .

نصیحتی به کریم باقری که خالی از لطف نیست: فوتسال بازی کردنت همراه با آن خنده های دراماتیکت در کنار بازی با مقامات بلند پایه ی کشور بسیار جذاب تر است برای رسانه ی صد در صد ملی!

در نتایج اخیر پرسپولیس حبیب کاشانی بسیار مقصر است.کسی که همیشه به ظاهر از مربی تیم حمایت های لازم رو انجام میده ولی از پشت به صورت کاملا حرفه ای (!) به مربی تیم خنجر میزنه و پشتش رو خالی میکنه. مردی که جلوی دوربین خیلی متواضعانه پاسخگوست ولی در عمل با انجام مصاحبه های جنجالی و حاشیه ای علیه مربی تیم خودی ،یک گل به خودی هم به تیم هدیه میدهد.

به کاشانی باید حق داد چون کار شورای شهر و خدمت به مردم(!) و همچنین نظارت بر کار مطبوعات که مبادا انتقادات سازنده ، ببخشید مخرب (!) چاپ نکنند بسیار پراهمیت تر از رسیدگی به پرسپولیس است.

2) در این پست هرچه سعی کردم در مورد کمیته انضباطی ننویسم نشد!

داریوش مصطفوی به هر صورتی بود و با مدارکی که داشت، فدراسیون رو محکوم و 250 میلیون تومان از حساب فدراسیون برداشت کرد. قاضی شریفی به صورت واقعا عجیب و شگفت آور و غیر منطقی مصطفوی را مادام العمر محروم میکند.از دیگر شاهکارهای کمیته انضباطی ممنوع المصاحبه کردن دایی بود . احتمالا قانون در حوزه ی کمیته انضباطی فقط جنبه ی نوشتاری دارد. باید متاسف بود به این رای های کارتونی! باید خدا رو شکر کنیم که برنامه ی 90 در حوزه اختیارات کمیته انضباطی نیست وگرنه از دیدن عادل فردوسی پور هم همانند مجله ی چلچراغ محروم میشدیم!

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 399

|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

این تیتر اصلا اغراق آمیر نیست و حتی کمی هم ملایمت به خرج داده شده است و کاملا مصداق واقعی مقاله ای است که در رابطه با سعید علی حسینی و حسین زضازاده خواهم گفت.

این پست، نقد فوتبال نیست بلکه سوگ نامه ای است که زندگی جوانی بر اساس خودخواهی و حسد برخی از خدا دوستان (!) فنا شد.

 

سعید علی حسینی وزنه بردار 21 ساله ی اردبیلی که میتوانست سالها بر سکوی قهرمانی دسته ی فوق سنگین جهان یکه تازی کند و روسها را برای یک دهه آرزو به دل بگذارد ، اما...!

سعید علی حسینی در ابتدای راه، قهرمان نوجوانان آسیا شد و در رده ی جوانان نیز به سرعت پله های ترقی را پیمود تا در دور دوم جضور ایوانف که به اعتقاد من این مربی بزرگ هم قربانی این دسیسه ها شد حضور پیدا کند و سپس قهرمان جوانان جهان شود ، افتخاری که حتی رضازاده به آن نرسیده بود.

زمان و لحظات همه و همه به کام این جوان آینده دار سپری می شد که که آن سال شوم و مشکوک (2006) برای تاریخ وزنه برداری فرا رسید که طی آن کمیته ضد دوپینگ بصورت کاملا سرزده (!) وارد اردوی تیم ملی شد و از تمام ملی پوشان آزمایش دوپینگ گرقته شد که طی آن نتیجه ی آزمایش دوپینگ سعید علی جسینی و 8 ملی پوش دیگر مثبت اعلام شد و فقط آزمایش دوپینگ رضازاده ی  معصوم (!) منفی اعلام شد تا به تنهایی به مسابقات جهانی 2006 رهسپار شود و طلا کسب کند تا همچنان و با نان بازوی خود (!) تک ستاره ی اردوی تک نفره ی تیم ملی در آن مسابقات باشد.

واقعا مشخص نشد که چطور فقط رضازاده در آن اردو آزمایشش منفی اعلام شد چون همیشه و زیر نظر پزشک تیم، ملی پوشان از یک دارو یا مکمل استفاده میکنند ولی رضازاده انگار در این زمینه هم تک بعدی حرکت میکند.

سعید علی حسینی اما پس از گذراندن محرومیت دو ساله اش در مسابقات جوان آسیا شرکت و مدال طلای آن مسابقات رو کسب کرد و سپس رکوردهای یک ضرب و دو ضرب جوانان جهان را جابه جا کرد.

مسابقات جهانی وزنه برداری کره جنوبی در پیش بودکه درست یک سال پیش در چنین روزی نمونه آزمایش دوپینگ این ورزشکار برای دومین بار مثبت اعلام شد و محروم شد.! و جند روز پیش نیز محرومیت مادام العمرش اعلام شد.

سعید علی حسینی به گفته ی خودش در اردوهای تیم ملی وقتی  در یکضرب رکورد 215 کیلو گرم و در دوضرب رکورد 250 کیلو گرم را زد ، حاج حسین (!) سالن را با ناراحتی ترک کرد.

در همه جای دنیا از جوانان ورزشکار حمایت میشود ولی در اینجا به افسردگی ورزشکاران سرعت می بخشیم.

2)جهان پهلوان شدن و جهان پهلوان ماندن کار هرکسی نیست.جهان پهلوان تختی بی دلیل تختی نشد و بی دلیل تختی نماند ولی حاج خسین (!) به مروز و با کارهای خود حتی در زمان بازیگری اش محبوبیت خود را نزد افکار عمومی از دست داد.

وقتی یکی از قدیمی ترین دانشگاه های کشور بصورت ضربتی و در یک حرکت انتحاری منحل میشود و عوامل آن دانشگاه به دانشگاه دیگری ترانسفر (!!) میشوند ، اصلا جای تعجبی باقی نمیگذارد که یکی از عوامل اصلی دوپینگ در وزنه برداری هر سال سمت مدیریتی اش ارتقا پیدا کند. رضازاده در این 2 سالی که سمت مدیریتی را بصورت انتصابی (!) پذیزفته است، تعداد ورزشکاران دوپینگی در این رشته ی ورزشی چندین برابر شده ولی مثل همیشه کسی پاسخگو نیست و با پول بیت المال که انگار به همه ی موارد ربط داره،جریمه های سنگین را برای فرار از محرومیت دوساله ی فدراسیون وزنه برداری پرداخت کنند.

3) تفاوتی که بین رضازاده و سعید علی حسینی وجو دارد این است که علی حسینی برای همیشه  در خاطر ما خواهد ماند ولی رضازاده مدتهاست که از خاطر بسیاری از ورزش دوستان  رفته است.

علی حسینی رو دوپینگی کردند تا بعدها رکورد دوستان (!) توسط روسها شکسته شود نه یک ایرانی!

مثل همیشه غریب نواز هستیم. به مانند سرباز احمدی که پول درمان و کمک مالی این سرباز که نابینا شد به درستی توسط باشگاه سپاهان اصفهان پرداخت نشد ولی در یکی از دیدارهای جام باشگاه های آسیا درامد حاصله از بلیط فروشی بازی سپاهان به مردم غزه اختصاص داده شد ولی مغازه ی سرباز ایرانی به علت ندادن مالیات بسته شد.کمک مالی به دیگر مردمان کشورهای مسلمان کار نیکو و پسندیده ای است ولی پاسخ این کوتاهی مسئولان در قبال نابینا شدن دائمی این سرباز ایرانی رو چه کسی خواهد داد؟

 

پی نوشت:آقای رضازاده ای که با نام حضرت ابولفضل دوپینگ می کردی، دیگر محبوب ما نیستی.

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 416

|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

مقدمه:

تعهد و حضور افراد متخصص در پستهای تخصصی،کازیمودای فوتبال و جامعه ی ماست.

در این پست میخواهم به بررسی علل پیشرفت ورزشی کشور کره جنوبی علی الخصوص رشته ی فوتبال و در جا زدن و سقوط اکثر ورزشهای ایران بپردازم.مسایل مختلفی عم از موضوع اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و ورزشی در این بحث دخیل خواهد بود.

یکی از اصلی ترین دلایل پیشرفت اقتصاد و ورزش این کشور پیروی از قانون و متعهد بودن و پاسخگو بودن و پشتکاری است که مردمانش دارا هستند.

در کره جنوبی اگر دوشغله بودن جرم و تخلف است ، واقعا تخلف است (!) و رعایت میشود و کارمند شورای شهر و معلم آموزش و پرورشی پیدا نمیشود که مدیرعامل یک تیم ورزشی آن هم از نوع دولتی شود و یا در این کشور کلاس تخصصی بیانیه نویسی علیه پربیننده ترین برنامه ی ورزشی تلویزیون جایی ندارد.

در این کشور تازه خارج شده از جهان سوم زمان پروژه ی ساخت یک استادیوم ورزشی دو رقمی نمیشود. از سال 2002 به بعد 2 استادیوم بزرگ فوتبال فقط در شهر سئول افتتاح و ساخته شد که یکی از این استادیوم ها ، گویانگ استادیوم نام دارد که سعادتی نصیبم شد (!) تا از این استادیوم مدرن دیدن کنم:

 استادیومی بالغ بر 41 هزار نفر همراه با سقفی متحرک و به عنوان یکی از استادیوم های معرفی شده ی کشور کره جنوبی برای میزبانی جام جهانی 2022 خواهد بود و البته رقیب اصلی کره جنوبی برای میزبانی جام جهانی 2022 امریکا و ژاپن خواهند بود که بنظر نگارنده اگر کشور ژاپن پدیده ی شگفت انگیز هولوگرافیک را که 6 میلیارد بودجه میخواهد را عملی کنند، میزبانی را از چنگ امریکا و کره درخواهند آورد.

البته شایان ذکر است که ورزش اصلی کشور کره جنوبی بیسبال است و در زمان زنگ ورزش مدارس، این رشته ی ورزشی تدریس میشود و زمین های رایگانی نیز در اختیار شهروندان قرار داده شده که در این یک زمینه با وطن خودمون برابری میکنه!

2) واژه ی تماشاگرنما واژه ای است برای گول زدن خودمان. این عوامل حاشیه ای یکی از ناهنجاری های جامعه ی ماست. همین تماشاگرانی که رکورد پرتاب دیسک در المپیک را در ورزشگاههای ما میشکنند دقیقا همین افرادی هستند که قوانین راننده گی را رعایت نمیکنند و به همین دلیل است که سرانجام در یک زمینه با اختلاف فاحش روی سکوی قهرمانی بالاترین آمار تصادف و مرگ و میر در جاده های کشور هستیم. فرهنگ سازی یکی دیگر از عوامل رشد این کشور شرقی شده است.

3)در کره جنوبی تنها لباس ورزشی یک تیم باشگاهی اروپایی که به وفور یافت میشد لباس تیم منچستر یونایتد آن هم فقط با نام پارک جی سونگ بود.! که نشان از احترام مردمانش به بزرگان و اسطوره های ورزشی خودشان است. اما متاسفانه همچنان اسطوره های ورزشی ایران چه محبوب و چه مشهور در عرض ١ ثانیه آماج شدیدترین حملات غیر اخلاقی در ورزشگاه ها قرار میگیرند.

پی نوشت: به امید روزی که ما هم در این زمینه ها به مانند سایر زمینه ها (!) به خودکفایی کامل برسیم.

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 223

|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

این مطلب نه بخاطر حمایت از قطبی بلکه بخاطر انتقادات بی پایان منتقدان قطبی به نگارش در آمد.

سناریوی حضور افشین قطبی و زمزمه های حضور ایشان پس از باخت تیم ملی به عربستان در فروردین ماه کلید خورد.علی دایی با آن داستان عجیب و نمایش ضعیف و به دور از انتظار تیم ملی از سمت خود اخراج شد و سپس محمد مایلی کهن که در آن زمان چهره ی محبوبی نزد افکار عمومی نبود و در حال تمرین و ویرایش بیانه نویسی بود به عنوان سرمربی تیم ملی منصوب شد که اکثر کارشناسان و منتقدان فوتبال این انتصاب را مغایر با موفقیت ایران در 3 بازی آینده ی مقدماتی جام جهانی میدانستند و بدان خوش بین نبودند.

محمد مایلی کهن اما به جای اینکه به جو متشنج و پر التهاب تیم ملی کمک کند عزم خود را جزم کرد تا بیانیه های به مراتب کوبنده تر و با طراوت تر(!) صادر کند و با این کار سند اخراج خود را از تیم ملی امضا کرد.!

فرصت اندک بود و فدراسیون نشینان بدنبال گزینه ای می گشتند که هم در میان مردم محبوبیتی داشته باشد و هم اینکه اگر تیم ملی از صعود به جام جهانی بازماند او را برای خود در مقابل آماج حملات تند منتقدان سنگری قرار بدهند .  تا اینکه قرعه بنام افشین قطبی برخورد نمود او 2 فاکتور مد نظر فدراسیون  برای نیمکت تیم ملی را داشت.پس شاهین اقبال بر شانه های او نشست اما خبر نداشت قرار است سیل انتقادات به سوی او سرازیر شود و دیگران در امان بمانند..با شروع بکار قطبی منتقدان خاص او که موقعیت خود را در فوتبال سنتی از دست رفته می دیدند دست بکار شدند و . . .

 

 و اما بحث منتقدان دائمی قطبی که از زمان حضور ایشان در کسوت مربیگری ایران به وجود آمد:

منتقدان، قطبی را به عوام فریبی و بی دانشی متهم می کنند.

متاسفانه قول هایی که در مورد صعود حتمی ایران داده شد و میسر نشد ،زمینه ساز انگ عوام فریبی به ایشان شد. در حالی که با مگاه کردن به نیمه ی پر لیوان میتوان برداشت کرد که این گفته ها برای روحیه دادن به تیم ملی بوده است و بهتر از بیانیه دادن علیه دیگران است!

اتهام بی دانشی به قطبی واقعا از آن دست شاهکارهای منتقدان است. جالب است که حضور در 3 دوره ی جام جهانی ( با هر سمت و عنوانی) از نظر منتقدان قطبی بار فنی برای ایشان نداشته است ولی حضور کوتاه مدت در کلاس مربیگری لورکوزن و خوردن صبحانه با رودی فولر از دستاوردهای بزرگ یکی از مربیان وطنی به شمار میاید.

قول دادن صعود به جام جهانی اگر عوام فریبی است که نیست پس ارائه ی جزوات و پازل های تاکتیکی که به نتیجه هم نرسید در برنامه های مختلف صدا و سیما نیز عوام فریبی است.

بحث اینجاست که چرا منتقدان در مورد قلب شیر تغییر رویه دادند.

واقعا برای اولین بار است که مخالفان و موافقان سرمربی تیم ملی به این شکل به دو دسته تقسیم شده اند و حرفهای یکدیگر را به هیچ عنوان قبول نمیکنند.

برای اولین بار است که حتی به زندگی شخصی سرمربی تیم ملی وارد میشوند و برای سفرهای قطبی مدرک خواسته میشود.

و اما بازیهای دوستانه ی ایران:

تیم ملی ایران بعد از 13 سال چین را در خاک این کشور صادراتی (!) شکست میدهد و سپس کره جنوبی را پس از 39 سال در در خاک کشور چشم بادامی ها زمین گیر میکند در حالی که کره جنوبی در 15 بازی اخیر خود در زمین خود شکست نخورده بود.

بر خلاف ادعای منتقدان قطبی،کره جنوبی با تمام قوا در ورزشگاه جام‌جهانی سئول مقابل تیم‌ملی ما صف‌آرایی کردند و حضور بیش از 14 بازیکن حاضر در جام‌جهانی 2010 در فهرست تیم میزبان و حضور بیش از 55000 نفر در ورزشگاه جام جهانی سئول بیانگر جدی گرفته شدن این مسابقه توسط کره‌ای‌ها بود.

منتقدان حتی پیروزی ایران برابر کره جنوبی را شانسی قلمداد کردند و پیروزی ایران را به واسطه ی اشتباه مدافع مشهور کره جنوبی وصل کردند که سوال من این است که مگر مدافعان ما اشتباه نداشتند؟ کاملا واضح است که به ثمر رسیدن گل با اشتباه تیمی با فردی بازیکن حریف به ثمر میرسد.

انتقاد میشود که چرا قطبی با ترکیب اصلی وارد میدان مسابقه شد.

جواب کاملا مشخص است: وقتی تیم ملی ایران بعد از 39 سال تیم ملی کره جنوبی را شکست میدهد این همه به قطبی انتقاد میشود وای به حال زمانی که تیم با ترکیب اصلی وارد زمین نمیشد و بازی را میباخت.دیگه واقعا مشخص نبود که چه بلایی بر سر قطبی می آوردند.

کاملا مشخص است که اگر این انتقادات مغرضانه نبودمنصفانه عمل میشد، پیروزی در دو بازی دوستانه اینقدر بزرگ نمیشد و جو اینفدر به نفع قطبی تغییر نمیکرد.

انتقادات صحیحی که به قطبی وارد است،  میتوان دعوت نکردن از مجیدی و در آینده از میداوودی و دعوت کردن از ابراهیم میرزاپور، مبعلی و تیموریانی که بدون باشگاه است و همچنین دفاع قطبی از اردوی بی کیفیت اتریش از قطبی سوال کرد.

سخن آخر:

بیاییم برای یک بار هم که شده از مربی که خداقل در ایران موفق بوده است حمایت کنیم تا بعدها به مانند دنیزلی فقط در ذهن خود به نیکی از این فرد یاد نکنیم.

هر که ناموخت از گذشت روزگار/هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 232

|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

مقدمه:

 وقتی جرقه ی مثبتی در هر زمینه ای زده میشود که باعث تحولی در آن زمینه میشود ،معمولا سیر صعودی آن مدتها طی میشود .

تولید موتورهای هارلی دیویدسون و خودروهای مرسدس بنز باعث پیشرفت و تحولی عظیم در کارخانجات سازنده ی موتورو خودروسازی و باز شدن فکری در صنعت  در جهان شد.

این یک ایدئولوژی است که نتیجه ی هر فکر و حقیقت سازنده ای سر منشاء تحولات چشم گیری میشود.

اما...!

حداقل در بخش فوتبال فارسی این ایدئولوژیک به طور اساسی نفض میشود.

42 سال پیش یعنی سال 1968 رایکوف یوگوسلاو سرمربی تیم ملی ایران شد و توانست ایران را قهرمان  جام ملتهای آسیا کند .سپس اوفارل بزرگ که از بزرگترین مربیان تاریخ ایران به شمار میاید و سابقه ی  سرمربیگری در دو تیم بزرگ منچستر سیتی و منچستر بونایتد را دارد با یک برنامه ریزی 2 ساله و  همزمان برای تیم ملی بزرگسالان و تیم (ب) ایران بر عهده داشت، هدایت تیم ملی ایران را برعهده گرفت و  در اولین گام ایران را قهرمان بازیهای آسیایی تهران (1355) کرد و سپس تیم ملی امید را به مسابقات  المپیک 1976 مونترال رهسپار کرد و به وعده ی خود عمل کرد.

پس از انقلاب اسلامی  و سپس در زمان جنگ تحمیلی توجه اصلی به مسائل روز آن زمان پرداخته شد و در نتیجه فوتبال ایران دچار افت محسوسی شد و حدود 15 سال در رکودبه سر می برد.

تا اینکه پس از سپری کردن این رکود ، یک حرکت مثبت در فدراسیون فوتبال وقت در سال 1376 رخ داد و پس از کسب نتایج ضعیف و فاجعه بار توسط مایلی کهن ، والدیر ویرا  که مقطعی در سال 1374 سرمربی تیم امید ایران بود ، هدایت تیم ملی بزرگسالان را برای انجام 1 یا 3 بازی بر عهده گرفت که با شکست در برابر ژاپن در مالزی، 2 بازی دیگر به بازیهای ایران اضافه شد و در نهایت و در آذر 1377 ویرا به مرد محبوب ایرانیها تبدیل شد.

 

 این میتوانست نقطه عطف حرکت مثبت فدراسیون و پیشرفت فوتبال آماتور ایران باشد ولی باز هم در یک حرکت انتحاری مرد برزیلی که هیچوقت دلیل اصلی برکناری اش بازگو نشد، از سمت خود کنار گذاشته شد و جلال طالبی در جام جهانی عهده دار نیمکت ایران شد که همچنان تک پیروزی تیم ملی در جام جهانی از افتخارات بزرگ طالبی محسوب میشود(حتی بدون کوچکترین تقدیر از ایویچ).!

( ویرا در بازیهای آسیایی بانکوک 1998، با سمت سرمربی گری عمان ، ایران را 2-4 شکست داد و در کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی گفت:

این پیروزی تنها جواب من به بی مهری سال 1997 بود.)

فوتبال ایران به دلیل آماتور بودن و یدک کشیدن ظاهری نام حرفه ای ،مربیان بزرگ را فراری میدهد.

بلاژویچ فوتبال ملی ایران را از حالت دو قطبی خارج کرد و زیرساخت جدیدی را تحویل داد ولی بازهم در ضد حمله ای بی پاسخ توسط فدراسیون وقت، برانکو ایوانکویچ سرمربی ایران شد که الان همگان متوجه خیانت این مربی کوچک که با نیمکت ایران بزرگ شد و این فقر و نداشتن بازیکن کافی در خطوط مختلف در تیم ملی پی می برند که ثمره ی دعوت از 23 بازیکن ثابت در طول 4 سال فعالیت این مرد بله قربان گوی (!) کروات شد.

در این چند سال اخیر هم با درایت فدراسیون نشینان صدارت تیم ملی پس از مدت کوتاهی به مانند اسکناس دست به دست میشود و ثمره ی آن هم بر همگان روشن است.

خاویر کلمنته که با آن فضاحت وارد ایران شد و در لحظه ی ورودش در فرودگاه امام فرش قرمز (!) پهن کردند و برای اولین بار در تاریخ فوتبال جهان کنفرانس مطبوعاتی در فرودگاه برپا شد و نزدیک بود که از سران فدراسیون در فرودگاه برای اینکه ورود کلمنته رو به نام خود بزنند، رکورد سقوط آزاد رو در المپیک بشکنند و از پله های برقی فرودگاه به پایین پرت بشن، از نمونه ی بارز شخصی بودن این مساله تا ملی بودن آن است. دلسوزی که همیشه در فدراسیون فوتبال بوده است!

واقعا مشخص نیست که این همه دوندگی برای خدمت به تیم ملی است یا منافع شخصی؟ جوابش مشخص است.

محمد مایلی کهن که امتحان خود را در چندین مقطع حساس در تیم ملی پس داده بود و بهترین تیم امید دو دهه ی اخیر را نتوانست به المپیک 2004 آتن ببرد و حاشیه های سریالیش و تنوع در بیانیه دادن را تمرین میکرد، بازهم به مدت 15 روز سرمربی ایران شد و سپس علی دایی کم تجربه نیز نتوانست ره صد ساله را یک شب طی کند  و زمین گیر شد و قبل از آن هم پازل تاکتیکی (!) و اتاق فکر امیر قلعه نوعی در جام ملتهای آسیا نیز به بن بست خورد .

 پی نوشت: تمام برنامه های کوتاه مدت به بن بست خورد  و برای اولین بار در تاریخ، برگشت به عقب (40 سال قبل) نتیجه خواهد داد. کافی است یک بار امتحان شود!

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 276

|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

 

 

سرانجام جام جهانی با قهرمانی اسپانیا و هتریک هلند در نایب قهرمانی و ظهور ستاره های جدید و فوتبال مدرنی از بازیکنان آلمان به پایان رسید.

با پیش نگاهی به بازی فینال، پیروزی و قهرمانی برای دو تیم هلند و اسپانیا آسان نبود. پس از جام جهانی ۲۰۰۶، پرونده دو تیم سرشار از نتایج درخشان بود. هلند در جام ملتهای اروپا ،تیمهای ایتالیا و فرانسه – فینالیستهای دوره پیش – را در هم کوبید تا شکست در برابر روسیه تنها نقطه سیاه ولی سنگین پس از آن باشد. هلند با شکست از روسیه از جام قهرمانی اروپا بیرون رفت، اما به رهبری بارت فان ماروایک بی شکست تا مسابقه پایانی جام جهانی پیش آمد و در وقت اضافی مسابقه در دردناکترین لحظه برای هلندیها شکست حادث شد. (در ماههای نخست دوره فان مارویک تنها یک شکست با تیم ذخیره ها در بازی دوستانه در برابر استرالیا به ثبت رسید.)

 

در اینجا نیم نگاهی به رشد تکاملی اسپانیا و بررسی کیفیت فینالیست های جام و بازی رده بندی میپردازم:

اسپانیا:

دوران شکوفایی تیم ملی اسپانیا پس از جام ملتهای 2004 و عدم موفقیت این تیم در این جام شکل گرفت.

تیم بارسلونا با آمدن گواردیولا روح و سبک نوینی را وارد فوتبال جهان کرد تا همگان از شیوه ی بازی بارسلونا به وجد آیند.

تیم ملی اسپانیا نیز به پشتوانه ی قدرت و تکنیک بارسلونا،که اکثرا" از بازیکنان اسپانیایی تشکیل شده بود،شکل گرفت .

لالیگا تبدیل به لیگ کاملا" دوقطبی شد و بارسلونا در جهان آقایی میکرد و اسپانیا هم ماکت خوبی از این تیم را تشکیل داد.

لوییز آراگونس پیر،اسپانیا را با ارائه فوتبالی زیبا و تهاجمی قهرمان اروپا کرد و پس از آن صندلی مربیگری را به دل بوسکه سپرد.دل بوسکه آمد تا بازهم به پرس و تمام مادریدی ها و اسپانیایی ها ثابت کند که وجود دارد و میتواند در جام جهانی 7 کراوات مختلف را تجربه کند.

در این راه دل بوسکه اما آن فوتبال تهاجمی را تبدیل به سیستم ناب و جدید تیکی تاکا و تلفیقی از بازی زیبا و نتیجه گرا نمود.

در کشور اسپانیا شهروندان اسپانیولی اتحادی ندارند،به همان علت اینکه اکثر ایالت هایی چون باسک،کاتالان،آلباسته و .... آواز جدایی طلبی سر داده اند ولی بازیکنان اسپانیا در زمین مسابقه متحدترین تیم جام بودند.

و اما فینال جام نوزدهم:

یکی از کم موقعیت ترین فینال های جام جهانی را مشاهده کردیم.

هلند که قصد داشت داشت با بازی تخریبی خود ،هافبکهای باهوش و هماهنگ اسپانیا را از کار بیاندازد، در این امر موفق ظاهر شد و بازی تیکی تاکا را در بازی فینال از ماتادورها مشاهده نکردیم.

در این مسیر اما دل بوسکه کار سختی برای انتخاب و ارنج بازیکنان نداشت.80% ترکیب تیم،بازیکنان بارسلونا بودند.

با سیستم 1-3-2-4 که ژاوی به عنوان super play maker گرداننده و مهندس طراح حملات اسپانیا بود و داوید ویا که موتور گل زنی اش در این جام روشن شد و کاسیاس و پسر محجوب تیم، آندرس اینیستا وارد مسابقات شدند.

تنها نقطه منفی و تاریکی که در روش بازی اسپانیا دیده می شد و قابل بررسی است، این است که اسپانیا بازی تهاجمی را ارائه نکردند تا اسپانیا اولین تیمی باشند که تنها با 8 گل زده قهرمان جهان شده است. ولی با فوتبال بدیعی به نام تیکی تاکا که مخصوص این تیم است،تمام بن بست های تاکتیکی را باز میکرد.

  

هلند:

هلند میتوانست پس از 62 سال ،مجددا" از اسپانیا استقلال خود را جشن بگیرد البته این بار در زمینه ی فوتبال.

تیم ملقب به «اورانیه» دو بار در جام جهانی تا مسابقه پایانی پیش رفته و در هر دو بار مغلوب میزبان جام شده بود: در ۱۹۷۴ با یوهان کرویف و در ۱۹۷۸ بدون کرویف. و سرانجام سومی در آفریقای جنوبی و در برابر اسپانیا.

 

هلند سالهاست که آن فوتبال زیبای ملقب به "total Football" که رینوس میشل فقید آن را ابداع کرد، ارائه نمیدهند.

فان مارویک که یکی از 3 مربی گرانقیمت جام به شمار می آید، در بازی فینال با اصرار بخشیدن بازی دادن به فن پرسیری، عملا هلند را 10 نفره کرد و ثابت کرد تا تبدیل شدن به یک مربی بزرگ ،زمان زیادی لازم است.

در این جام هلند هم ،بازی های نتیجه گرایانه ای را به نمایش گذاشت و در هر بازی بنا به خواسته ی تیمی، انرژی مصرف کرد.

 

بازی رده بندی:

بازیکنان آلمان طراوت خاصی را به جام جهانی تزریق کردند.

این تکرار مسابقه رده بندی جام جهانی ۱۹۷۰ در مکزیک بود که اروگوئه در آخرین حضور چشمگیر خود با شکست از آلمان چهارم شد. پس از آن این کشور کوچک آمریکای جنوبی دیگر حضور درخشانی در جام جهانی نداشت اما این بار پس از دو شکست حماسی سه بر دو از هلند و آلمان سربلند به کار خود پایان داد و مونته ویدئو به بازیکنان خود افتخار میکنند.

در پایان آلمان با ۱۶ گل زده گلزن ترین تیم جام جهانی تا پیش از مسابقه پایانی شد. این بالاتر از تعداد گلهای این تیم در جام جهانی ۱۹۹۰ و یک گل کمتر از کل گلهای این تیم در جام جهانی ۱۹۷۰ است.

پی نوشت:

 جام جهانی نیز تمام شد و حالا با خیال راحت میتوانیم منتظر شروع لیگ جذاب و کاملا پاک و به دور از دست های پشت پرده ی لیگ ایران باشیم

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 231

|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد اربابی

تحلیلی بر بازی بزرگان جام نوزدهم: آلمان و آرژانتین :

 آلمان جام را طوفانی شوع کرد و پس از آن بازی طوفانی ،ژرمن ها کمی با آن شرایط آرمانی فاصله گرفتند ولی صدرنشین شدند تا به آن بازی معروف ١/٨ نهایی رسیدند.

آلمان با اتکا بر تاکتیک ضدحمله و بستن نقاط قوت انگلیس ،کاپلو را زمین گیر کردند.

بازی با آرژانتین اما شرایط متفاوتی برای یواخیم لو داشت. مارادونای پرمدعا ولی کم تجربه در مقابل تئوریسن بزرگ آلمان یعنی لو ،برای دوئل آماده شدند.

 

ژرمن ها قبل از شروع جام جهانی ،150 دانشجوی تربیت بدنی را مامور آنالیز حریفان آلمان کردند تا نشان دهند که حتی به این تیم جوان هم امید زیادی برای موفقیت دارند.

لو شاگردانش را با سیستم 1-3-2-4 روانه ی میدان برای مبارزه با شاگردان مارادونا کرد و شوان اشتایگر نیز به عنوان play maker    وظیفه ی بازیسازی را بر عهده داشت و به مغز متفکر آلمان بدل شد و همچنین وظیفه ی مهار مسی را نیز یدک میکشید و با از کار انداختن مسی ، آرژانتین هم زمین گیر شد.

فوتبال آلمان پس از پایان دهه ی 90 و عدم موفقیت در جام جهانی 1998 و یورو 2000 عملا از آن فوتبال ماشینی به اجبار فاصله گرفتند و رو به فوتبال مدرن و کلاسیک اروپایی آوردند که فوتبال آلمان را وارد فاز جدیدی کرد.

تیمی که تا مرحله ی ١.۴ نهایی در 5 بازی 13 گل زده( 8 گل به انگلیس و آرژانتین ) و تنها 2 گل خورده در کارنامه دارد ،کاملا سزاوارانه به نیمه نهایی پای نهاده است.

کلینزمن در برنامه ی زنده در ZDF   گفت: نبود بالاک به نفع ژرمن ها تمام شد چون اگر این بازیکن حضور داشت ، شادابی و طراوت تیم ملی نیز فقط و فقط به  ساق های بالاک وابسته میشد ولی الان 11 جوان ،برای موفقیت آلمان هم قسم شدند و تیم به بازیکنی وابسته نیست.

و اما آرژانتین :

مارادونا در اولین بازی جدی اش در جام جهانی به زانو در آمد و به بن بست تاکتیکی رسید تا ثابت شود جام جهانی جای مربیان کم تجربه برای محک و موفقیت نیست.بردن کره جنوبی،نیجریه و یونان، بدون سرمربی با این بازیکنان نیز میسر می بود.

 

 

مقصر اصلی شکست و ناکامی آتشین ترین و شاداب ترین تیم یک دهه ی اخیر آرژانتین، تنها خود مارادوناست.

هیچ جام جهانی را نمیتوانید بیابید که سرمربی قهرمان جهان، حتی یک کلاس مربیگری هم نرفته باشد .

به این اسمها توجه کنید:

فرانتس بکن بائر،پریرا و زاگالو ،امه ژاکه،اسکولاری و لیپی. این اسمهای بزرگ و باتجربه بودند که تیمهایشان را قهرمان جهان کردند.

مارادونا اما با اتخاذ تاکتیک سراسر اشتباه و دعوت نکردن از بازیکنان آماده ای چون کامبیاسو،ریکلمه و زانتی، تیر خلاص را برای شکست آرژانتین شلیک کرد..

 مارادونا ،مسی را به آتش کشید و در بازی آخر اوج اشتباهش را به رخ کشید و مسی را به عنوان هافبک-مهاجم و بازیکن هدف روانه ی میدان کرد و تا عملا مسی با یک یارگیری ساده ،هم خودش و هم مهاجمان تیم فلج شوند.با یک تیر دو نشون زده شد.!!

تفاوت لو و مارادونا در این بود که لو ، کلوزه راشکوفا کرد و مارادونا ،مسی را سوزاند.!

 

مارادونا  باید  بیاموزد که فوتبال فقط حرکات جنجالی و نمایشی نیست.بازیکن بزرگ ،لزوما مربی بزرگی نیمشود.

البته باید خاطر نشان کرد که از محبوبیت مارادونا کاسته نخواهد شد.

مردم آرژانتین مانند برخی کشورها !! بازیکنی را یک شب از عرش به فرش نمی آورند.

حالا مارادونا با خیال راحت میتواند به ادامه ی امضاء کردن پیراهن تیم ملی آرژانتین برای هوادارنش بپردازد.

كلیك كنید

:: بازدید از این مطلب : 219

|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد